وبلاگ :
محمد
يادداشت :
سخن نخست
نظرات :
13
خصوصي ،
60
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
دانلود هري پاتر عربي
http://www.4shared.com/office/2s8Yg9Er/_____1.html
پاسخ
يادم مياد اون وقت هايي که بچه تر بودمذخيلي دوست داشتم عينک بزنم.حتي يه عينک شماره صفرهم خريدم و يه مدت روي صورتم بود اما بعدها که متوجه شدم عينکي ها وقتي عينکشون رو بر مي دارن خوشکل تر ميشن نظرم عوض شد و خيلي ميترسيدم که نکنه يه روز چشمام ضعيف بشه و من هم مثل اونا بشم خلاصه چشمتون روز بد نبينه يک روز برام سوال پيش اومد که چرا خيلي وقته سر کلاس نمي تونم نوشته هاي وايت برد رو بخونم.همين طور وقت هايي که هيئت ميرم،اگه يه کم دور بشينم چهره سخنران رو تار مي بينم.بقيه تابلوها و پوسترها و نوشته هاي دور هم به همين صورت.يک بار سر کلاس از بغل دستيم خواستم که يک لحظه عينکشو بده به من.وقتي به چشمام زدم و به وايت برد نگاه کردم حس کردم دنيام عوض شده!همه چي واضحه و آدم هاي دور و برم خيلي صميمي و مهربون اند.آسمون لاجوردي شده و بود و عشق توي رگام جريان پيدا کرد.خلاصه از همون روز متوجه شدم که بايد با آقاي اپتومتريست يه گفتماني داشته باشم.گفتمان رو انجام دادم و باز هم چشم سالمتون روز بد نبينه گفت که بايد عينک بزني... واي...خدايا... من؟... من که اين قدر بعضي چيزا برام مهمه حالا بايد يه سره يه چيزي روي دماغ و جلوي چشمام باشه؟ ديگه چه ميشه کرد؟ خلاصه من هم از امروز يعني دوم آذر نودويک به زمره برادران اهل عينک پيوستم. مار از پونه بدش مياد،توي لونه اش سبز ميشه! براي همه مريضا دعا کنيد.اللهم اشف کل مريض